ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
یاد من باشد، فردا دم صبح
به نسیم، ازسر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت، نخی خواهم بست
تا فراموش نگردد، فردا
زندگی شیرین است،
زندگی باید کرد
گر چه دیر است، ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم
شاید به سلامت، ز سفر برگردد
بذر امید، بکارم در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت، بروم فردا صبح
مهربانی خودم عرضه کنم،
یک بغل عشق، از آن جا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق،
بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری،
ببرد این دل ما را با خود
و بدانم دیگر، قهر هم چیز بدی است